چیزی به نام پدر تیر می کشد
در آن میانه قلب حوادثم
صد خاطره سیاه و کدر؛جیغ می کشد
این تارهای خسته تار حوادثم
چیزی به نام من چه فریاد می کشد
در های و هوی خاطره های حوادثم
مهر پدر خطی سیاه می کشد
برمشقهای تیره و من خود حوادثم
در کوچه باغهای شهر سفید میل می کشد
بر دیدگان غرق سکوت حوادثم
بالیده ام به بلندای این فلک وتیغ می کشد
دست پدر به پیکر نخل حوادثم...