...که یک با یک برابر نیست....

آدم خوب کیه؟
یارو می میره و یه مشت آدمم دور جنازه و سر قبرش جمع میشن و هی نُچ نُچ می کنن که خدا بیامرزدش! آدم خوبی بود!!
آدم خوب کیه؟
یه آدمی توی بستگانمون بود که تا جایی که یادم میآد جز آزار دادن با نیش زبون چیز دیگه ای ازش ندیده بودیم!تا یادم میآد  فقط بلد بود بین خواهر برادرا و فک و فامیل رو بهم بریزه و بعدش هم که بهش می گفتیم چرا اینکارو کردی، دیوار حاشایی به بلندای دیوار چین برات علم می کرد، بیا و ببین! ما ها که کوچکتر بودیم وقتی ازش پیش بقیه بزرگترا شکایت می کردیم ، در جواب بهمون می گفتن: ساده س! اشکالی نداره! جاش تو بهشته! ساده س! نمی دونه چی میگه!!
و من همیشه با خودم فکر می کردم چرا فقط ماها باید هرشب حساب کتاب اعمالمونو داشته باشیم و یکی مثل این بنده خدا نباید به فکر فرداش هم باشه!به این فکر می کردم که این بابا با اینهمه آزاری که به خلق الله می ده، مگه میشه خدا به همین راحتی ازش بگذره! وقتی تو قرآن بارها و بارها می خوندم که " آیا دانایان با نادانان برابرن؟" به این فکر می کردم که یعنی ممکنه با اینهمه سکوتی که بقیه دربرابر رفتارهای غیرمنصفانه اون دارن،خدا اونو دربرابر اعمالش عقاب کنه!
اون بابا رفتارهای بدش رو تا دم مرگش ادامه داد!حتی با اینکه حضرت عزرائیل رو هم علنا ملاقات نموده بودن! وقتی بالاخره دعوت حق رو لبیک گفت و راضی به ترک این سرای فانی شد...من جواب سوالم رو گرفتم! شنیده بودم که تشییع جنازه یکی از پاداش مومنان در این دنیاس! ولی باور چندانی نداشتم! برای این بابا که یکی از بزرگان خاندان  بود و به شجره نامه اش هم مباهاتی چنین و چنان می کرد، اندازه بیست سی نفر به زور جمع شدن! اتفاقا زده بود اونروز برای من که یکی از بستگان درجه یک ایشون هم بودم، کارواجبی پیش اومده بود و منم نتونستم سر تدفینش حاضر بشم! بیست سی نفر که میگم دست بالاشو گرفتم!
خلاصه مراسم ختمش هم دست کمی نداشت! اما جالبتر این بود که بازم همونایی که از دستش شاکی بودن،بازم هی می گفتن "بنده ی خدا... آدم خوبی بود!!"
و من حسابی کفری میشدم از اینکه چرا هیچکس معیاری برای خوبی نداره! اگه معیار خوبی همین یارویی باشه که گفتم، پس دیگه اون آدمایی که تمام عمرشون رو برای تعالی بشر صرف کردن، اونایی که ایثار کردن و از جان و مال گذشتن...اونایی که  همه عمرشونو صرف علم آموزی و تدرس کردن...پس اونا چین!؟ اگه اونا خوبن ، آیا میشه به این دسته از آدما که جز آزار دادن کار دیگه ای از دستشون برنمیآد، هم گفت خوب؟
این بابا که رفت و خودش می دونه و خدای خودش! می مونیم ماهایی که هنوز جمال منور حضرت عزراییل رو رویت نکردیم، یعنی وقتش نشده! 
یاد یه شعریا قطعه ادبی افتادم که توی دوره دبیرستان با بچه ها می خوندیم، می گفت:...اگر یک فرد انسان واحد یک بود...آیا بازهم یک با یکِ دیگر برابر بود...؟
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد