گفت :ماهیها چرا خونین شدند؟!
از چه دریاها چنین خونین می خورند؟!
شهد گلها از چه سمی گشته است؟
از چه رو دیوانه عاقل گشته است؟
گفت: این نیرنگها از بهر کیست؟
اینهمه تزویر و زور از بهرچیست؟
از چه جای نان آجر در کف است؟
حرف حق گفتن،زبان اندر تــَـف است؟
از چه ماران حلقه ی دام دلند؟
یاوران حق ، مشتی بیدلند؟
خاک از این ماتم به خاک افتاده است!
شاخ نخلان ساقه در خون داده است!
آسمان خون گشت و خون بگریست...وای!
رنگ آب، گلگون شد و خون ریخت...وای!
گرچه باورهای ما سنگی شده!
باور حق همچو یک ننگی شده!
گرچه نامحرم به ما محرم شده!
محرم ما سخت نامحرم شده!
گرچه قحطی جوانمردی شده
سنت نامردمان ، مردی شده!
باز می بندیم احرام عطش
برلبان لبیک داریم و عطش!
تشنه ی یک جرعه عرفانیم ما،
یار نآید سوی ما ...فانـــیـم ما!
گفت: هیچ دانی روزگار چیست یار؟
باید اکنون با تقیــه رفت غار!
یــاعــلی گویی، سرت بردار باد،
رسم مولا همچنان بر باد ، باد!
گفت: این نامردمان مــُــشتی خرند،
آبروی دین احـــمد می برند!
نام مولا بر سجل دارند ، لیک،
دشمنی با مهـــدیش دارند ،نیک!
گفت: تکرار خطا جایز مباد،
پیروی از زور و زر جایز مباد!
لشگر دشمن به صف ایستاده است!
آی مردم...!مکر شیطان در میان سایه است!
هان بهوش ای خفتگان بعد ازین،
دین حق مویی شده در این زمین!
...
زخمی و صدچاک از روی و ریا
برزمین افتاد...دلخون، بی ریا!
...
گفت: یا مولا...زمین خون گشته است!
شاخ نرگس ، غرق در خون گشته است!
گفت: یا مولا، یارانت بخوان!
یک زبان انا فتحنا را بخوان!
ذولفقار بردار ای پور عـــلی
کن زمین آرام...با نام عـــلی!
یا علی
Broken heart,
Sitting in your shadow,
Looking for a window...
Come on and remember,
The day in December,
When the lonely girl,
Was born,
Against all the torn...!
محرم رسیده!
این روزا توی کوچه خیابونای شهر که راه میری ، به راحتی متوجه تغییر فضا، میشی! همچین که عید غدیر می گذره، کم کم بساط علم و دهل و پرچم های سیاه و سبز روی کار میآن!
این روزا که توی شهر قدم میزنم متوجه فعالیتهای پرشور و حال جوونا میشم که درحال برپا کردن تکیه ها و پایگاه های برپا کننده عزاداری آقا اباعبدالله هستن!
ازعید غدیر که گذشت و این شور و حرارت رو بین اونا برای برگزاری مراسم عزاداری می دیدم ، همش با خودم می گفتم" اینهمه عجله برای عزاداری؟! آخه چرا؟!"
با خودم فکر می کردم که هنوز تا عزای امام حسین مونده و اینا اینهمه با عجله دارن بساط سیاه رو راه میندازن! یادمه یه جا از بزرگی خوندم که تا دلیلی برای غصه خوردن نداریم، چرا شاد نباشیم! و مگه نه اینکه توی این مملکت ، با وجود اینهمه مصیبتی که هر روز برامون نو به نو می کنن، دیگه واسه ی چی اینهمه واسه عزاگرفتن عجله می کنیم!؟ یه چیز دیگه هم به ذهنم رسید! اونم اینکه ، ما مردم به اصطلاح شیعه، یه مقدار عجله بی حد و حصر هم توی این عزاداری ها داریم! اینکه الان شروع می کنیم به سیاه برپا کردن و از ده روز پیش هم نوای موزیکهای به اصطلاح محرمی از درو دیوار ماشینها بلند شده و خلاصه این مدل، ادامه داره تا...فقط و فقط ظهر عاشورا!! دقیقا تاظهر عاشورا! ناهار عاشورا رو بدون اقامه نمازش ، همه تورگ میزنن، گاهی هم یه خورده ایراد هم ازدست پخت آشپزش می گیرن یا از دیر سرو شدنش، بعدش هم...خوب ، خدارو شکر ، امسال هم امام حسین رو کشتیم و رفت احتمالا تا اربعین و بعد تا سال بعد...با وجدان آسوده میریم پی زندگیمون!!
همیشه و هرسال همینیم! به این فکر می کنم که آیا واقعا این تظاهرات ساختگی لازمه! به این فکر می کنم که بعد از اینهمه کار فکری و مطالعات انجام شده در این باب، نباید به این فکر کنیم که محرم یعنی حرام شدن جنگها و اختلافات قومی و نژادی و سیاسی! نباید یه کم به این فکر کنیم که توی این ماه های حرام دست از شعار مرگ برداریم...زبان به اهانت کردن دشمنان ببندیم...شمشیرهای آخته ابن ملجم گونه مون رو غلاف کنیم، که فقط و فقط زهرش و تیغش فرق مولا ی خودمون رو می گیره! وقتش نشده به این فکر کنیم به جای سیاه پوشی پیش از موعد که هرگز به کار مولا نمی آد، رخت سیاه از تفکرات پوسیده بگیریم، حرام کنیم،هر چه حرام حلال شده رو؛ و حلال کنیم هر چه حلال که حراممون کردن!
محرم داره میآد!
متاسفانه سنتهای غلطی به راحتی توی جامعه مون جااندازی شده! هنوز ریشه جهل امویان و عباسیان و خوارج، در پیکره دین تحریف شده هست! سبز سبز و هر سال هم جوونه های تازه تری میزنه! هنوز قمه زنی هست...هنوز عزاداریهای یزیدگونه هست... هنوز نمازشب خونیها و اعتکاف های ابن ملجم وار هست...
هنوز اسلام ابوسفیانی هست...و متاسفانه هنوز فرزند علی مهجور همین هاست! هنوز دشمنان فرزند علی محبوبن و به نام اونها سپاه برای او می آرایند!
محرم تو راهه...وفرزند خلف امام حسین،عزادار رفتارهای ماست نه سربریده پدرش!عزادار انحرافات ما و خیانتهای پیدا و آشکار ما....عزادار شمشیرهای زهرآگین ما بر فرق عدالت!عزادار سکوت ما در برابر ظالم
زندگــــــــــــــی ،
گــــاهی ز رنـــگ عـــشق
بیـــــــــــزاره!
یه وقتــــــــــــــایی،
رو زخمامـــــــــــون،
یه داغِ داغ
میذاره!
ب.مهجور