گـــاهی مــرا ...بخــوان!

گاهـــی مــرا ...بخـــوان!!

 

 

 

 

 

زندگی در جریانه! رئیس جمهور منتخب دیگری بر کرسی ریاست جمهور تکیه زده!آدمهای جدیدی دارن وارد  کادر میشن تا نقش خودشونو بعنوان وزیر بر روی سن سیاست ایفا کنن!

زندگی همچنان در جریانه!خیالمون راحت باشه که بودایی ها امروز هم عده ای بیگناه رو به جرم مسلمون بودن میسوزونن! خیالمون راحت باشه که این سی و سه چهارتا راهپیمایی روزقدس هم کاری از پیش نبرد و صهیونیست ها همچنان با عزمی راسخ تر از دیروز ،مشغول ترور و کشتار و جنایت هستن!

خیالمون راحت باشه که وهابیون،هنوز به ثواب کشتار شیعیان اعتقاد دارن! که آدم  داره آدم می کشه که آدم بمونه!آدم می کشه که تنها بمونه...یا نمونه! آدمی داره به آدمی راهکارهای کشتار جمعی رو یاد می ده  تا آدمی رو از کشتار جمعی نجات بده!!آدم داره ترور می کنه تا با تروریسم مبارزه کرده باشه! فکر می کنم باید خیالمون راحت باشه!

خیالمون راحت باشه که دول متحد و قدرتمند اروپایی به همراه متحد ابرقدرتشون، در پشت در ها و دالان های مخوف هفت در  تو در تو،دست بردار توطئه های مخوفشان نیستند!خیالمون راحت باشه، هنوز سایه مرگ بر کشورهای سیاه قاره سیاه مستدامه!خیالمون راحت باشه، هنوز عدل فرقش به خون نشسته و هنوز...شمشیر براق و زهر آلود ابن ملجم های زمان در تهدید  فرزند خلف علی(ع) است!

زندگی همچنان در جریانه و...خیالمون راحت باشه!مهم نیست که عادت کردیم به دین سوزی!مهم نیست که رمضان گذشت و حرمت این ماه رو رعایت نکردیم! مهم نیست که سم مهلک بی دردی خونمون رو مسموم کرده!مهم نیست که از اذان صبح تا اذان مغرب روزه داری تو تابستون رو مورد ملامت و سرزنش قرار دادیم و از اذان مغرب تا اذان صبح هم شکم چرانی رو به حدی رسوندیم که نیمه های شب درمانگاه ها رو حسابی بیدار نگهداشتیم!

 مهم نیست که بی غیرت شدیم! نه مهم نیست! اینکه همسایمون از گرسنگی شکمش به پشتش چسبیده بود و بخاطر حفظ آبروش بهمون گفت که خوشحاله که رژیم غذاییش جواب داده و حسابی خوش هیکل شده! و ما در درون فهمیدیم که دروغ میگه و...بی خیال از کنار خودش و بچه های رژیم گرفته ش رد شدیم،دیگه مهم نیست!مهم نیست که سر سفره های افطاریمون یه  یتیم، اسیر،مسکین،...راه ندادیم!

مهم نیست که هرزگی می کنیم و اسمشو عاشقی میذاریم، و یا عاشقی می کنیم و هرزگی می پنداریمش! مهم نیست! که اینبار خودمون، خودمون رو محکوم به حبس دل کردیم!که دیگه جرات عاشقی کردن رو در خود زنده به گور کردیم! مهم نیست که هرزگی رو آسونتر دیدیم!مهم نیست که دایره المعارف زندگیمون رو تغییری صدو هشتاد درجه دادیم!

مهم نیست و زندگی همچنان در جریانه! مهم نیست که به حرام در کنار هم زندگی می کنیم و سالهای سال نقاب عفت و غیرت به چهره می زنیم! مهم نیست که حرام رو حلال تصور می کنیم و ...حلال ترین هارو حرام انگاشته ایم! مهم نیست!

مهم نیست که یک روز زندگی می کنیم و صد روز رو به یاد اون یه روز مرده گی!

زندگی در جریانه ولی...من نه!جریان زندگی از دستم خارج شده! حالم بده! ترسو و بزدل تر از اونم که دیگه حتی به خودم...تو آیینه نگاهی کنم! که نگاه کنم و ببینم که عصر تحجر و عرب جاهلی در من روان شده و دارم دختر درونم رو با دستهای خودم...با دستهای دخترانه خودم، به گور می کنم! بزدل تر از اونی هستم که پشت شکسته م رو بتونم صاف کنم و بایستم و توی چشمای خسته از خیسی های شبانه ، نگاه کنم!آره، حالم بده! حالم از من و اونی که توی آیینه داره بهم تُف میندازه بهم می خوره! حالم از مردانگی های نامرد، بهم می خوره! حالم از زیبایی های زنانه م بهم می خوره! حالم از غیرت کور و آدمکش مردانه م بهم می خوره!حالم بهم می خوره و ...زندگی همچنان در رگ زمان، در جریانه!زندگی راحته! زندگی زیرک و رند، ورژن های جدیدش رو هی آپ می کنه و کاری هم به این نداره که یه عده کمی زیر چرخهای مدرنیته ش ، دارن درد می کشن، دارن مرگ می کشن، دارن رنج میکشن!غول زندگی دیگه عاجزتر از اونیه که بتونه نگاهی به زیر هیکل تنومند خودش بندازه!تنها به افقهایی دورتر از دسترس بشر،نگاه داره و پیشتازه فتح قله هایی که شاید هیچوقت دست بشری بهش نرسه!

من...خسته ام!من زنده ای خسته ام! ذره ای خسته و ملول از زندگی شدن!

دستم به دست تو هرگز نمی رسد!

اینجا نشسته ام روبروی دل،

 دیگر دلم به درد دل تو نمی رسد!

گاهی نگاه کن که شبانگاه زنده ام،

گاهی صدا بزن  که دگر انتظار کُشت،

این منتظر نشسته به راه  را!

گاهی مرا بخوان که در این امّت پریش،

بیحال کنج سکوت،معتکف شدم!

گاهی ببین که شیاطین جن و انس،

 برقامت حضور صلاتم ،کمینگرند!

 گاهی شکوه بلند فلات شرق،

اینجا،

 یاسین شده به گوش دل مردمی نفهم!

گاهی ببین که واژه مرا غرق می کند،

سیلاب  بیدلی  چه مرا دفن می کند،

راه نفس کشیدن من تنگ گشته است،

گاهی ببین که هوس   نفع می کند!!

گاهی بخوان مرا به اسم خوش دخترانه ای،

گاهی ببین تو شرم حضور جوانه ای!

گاهی  بزن به ساز خوش زندگی ، ...تو چنگ،

 تا من برقصم و بینی که می شود،

 یکبار عاشقی  کنیم و جوانی ...ز سر شود!

 

 

مهجور

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد