سلام خانم آنگ سان سوچی...

سلام خانم آنگ سان سوچی!این یه نامه از طرف یه نویسنده مسلمان به شماست!مسلمانی که شانس آورده و هر جایی به غیر از کشور شما به دنیا اومده!شاید اگه این نامه رو یه سری از هموطنای خودم بخونن ، یه سری از هموطنای من که مدتهاس به خاطر شیطان صفتی  عده ای دیگر ، از دین بری شده اند، به من طعنه بزنن و مسخره م کنن! اما برام مهم نیست! الان برای من ،نه  من و آینده من مهمه و نه کسب و کار و دنیا و آتیه م! الان برای من مهم نیست که آخر هفته قراره انتخابات برگزار بشه !مهم نیست یکی دیگه قراره برای چهارسال دیگه بیاد و فرامین عده دیگه ای رو به اجرا بذاره! خانم سوچی، برای من مهم نیست که تو کشور ما خیلی از ارزاق قحط شده؛ یه عده، دیگه آبرومند دیروز نیستن و امروز به خاطر غم نان مجبور شدن تن فروشی کنن!مهم نیست که بعضی از مادرای ایران اینروزا به بهانه ماه رجب و شعبان و رمضان ، سر سفره ها به بچه هاشون میگن " ما روزه ایم،روزه مستحبی گرفتیم!".مهم نیست که دروغ میگن تا بچه هاشون بدون عذاب وجدان غذا از گلوشون پایین بره! برام مهم نیست که این سایتم مثل سایتای قبلیم فیلتر بشه!مهم نیست که بخاطر تفاوت عقیده م تو کارشناسی ارشد و مصاحبه و استخدام، رد بشم! برام مهم نیست که منع از نوشتنم کنن و همونطور که کارای قبلیم رو ممنوع الچاپ کردن بقیه رو هم بکنن! نه مهم نیست! مهم نیست که نمی تونم برم تو خیابون و یه پلاکارد سفید دستم بگیرم و خیلی آرام و باوقار  طلب آزادی بیان و آزادی نوشتن و آزادی دین و مذهب کنم! مهم نیست اگه بخاطر یه تصادف غیر عمدی باید طعم زندان رو یه بیگناه بچشه! مهم نیست که اگه کسی اینجا هزاران نفر رو بکشه باید آزاد آزاد تو خیابونا راه بره !مهم نیست ...خانم سوچی!اینجا ایرانه و خیلی از بایدها به نباید، و خیلی از نباید ها  به باید ، تبدیل شده ... و مهم نیست! این "مهم نیست "ها رو که میگم ، با هر کدومشون یه آه دردناک از ته دلم می کشم و مهم نیست!

اما  خانم سوچی! شنیدم که شما یه مبارز بودین و سالها طعم زندان رو بخاطر مبارزه تون چشیدین.دمتون گرم...راستش دقیقا نمی دونم برای چی مبارزه کرده بودین...ولی همینکه شهامت زندان رفتن رو داشتین خیلیه؛ مثل شما تو ایران ما کم نیستن...زنهای بزرگ زیاد داریم که مدتهاست بخاطر دفاع از آرمانها و عقایدشون ، بخاطر دفاع از ایرانی بودنشون ،بخاطر حرفی و مطلبی که از قلمشون به بیرون تراویده،از خانه و کاشانه دورموندن و به جای اینکه الان تو آشپزخونه مشغول آشپزی باشن؛ به جای اینکه تو آرایشگاه ها مشغول تاتو کردن و اپیلاسیون دائم و موقت و ...باشن؛ به جای اینکه در حال جراحی بینی و فک و صورت وسینه و...باشن؛به جای اینکه شیره به شیره حامله بشن و بعد هم بخاطر نبود جا تو یه آپارتمان چهل پنجاه متری، هی بچه هارو بفرستن تو کوچه  و نفهمن که اینا چه جور دارن تربیت میشن؛ بجای اینکه از صبح تا شب تو این شهر شلوغ بی در و پیکر، سگ دو بزنن تا سر ماه  سیصد چهارصد هزارتومن دستشونو بگیره و بعد هم اون پول رو خرج ریمل و پودر صورت و کرم میکآپ و مانتوهای تنگ تر از ماه قبل ولباسایی که هر روز بیشتر از روز قبل آب می ره کنن؛بجای اینکه امشب با شوهراشون بخوابن و فردا احضاریه دادگاه جلو روی شوهراشون سبز بشه که طلب مهریه کردن؛دارن تو زندان مشق مردانگی می کنن؛مشق بزرگی و رادمنشی!

 اما شما خانم سوچی؛مبارزه تون تموم شده یا نه؟! شنیدم  و دیدم که به شما جایزه صلح نوبل رو دادن!شنیدم  وروایات تصویری از میانمار دیدم که یه عده عالیجنابان سرخ پوش هم، دارن تو بلاد شما عده دیگری رو بخاطر و به جرم اختلاف عقیده ، به جرم اختلاف مذهبی و دینی،قتل عام می کنن! دارن آدم می کشن تنها به جرم اینکه کسی رو می پرستند!ببینم، مگه پرستش جرمه؟مگه خود شما کسی رو نمی پرستین؟مگه شما نمی دونین پرستش در نهاد و فطرت بشر قرار داده شده؟مگه نمی دونین پرستش یه امر فطریه؟اونوقت آدمی کشته بشه فقط به جرم اینکه داره کسی رو می پرسته! مگه الان توی تموم این دنیای پهناور آزادی بیان و آزادی داشتن دین و مذهب، رواج پیدا نکرده که در کشور شمای مبارز، یه عده بی دفاع بخاطر عقیده و دین و ایمانشون باید کشته بشن، باید بسوزن ، باید به سیخ های داغ کشیده بشن....که چی؟که جرمشون تنها پرستشه!  میگم ، تو قاموس شما، صلح رو چی ترجمه کردن!؟شما بیست سال قبل به خاطر اعتراض به اعمال وحشیانه رهبرتون،به زندان خانگی نیفتاده بودین؟الان کجایین؟بیدارین یا خواب تشریف دارین؟

 این خانوم هیلاری کلینتون که اینهمه از شما تقدیر و تمجید کرد، آیا از حوادث در حال وقوع کشور شما با خبرن، که قطعا هستن!چطور با اینهمه ساز و دهل که برای آزادیهای رایج در آمریکا به راه می اندازن،در برابر اعمال جنایتکارانه هموطنهای شما، علیه دیگر هموطنانتون ،سکوت کرده اند؟چطوره که ازدواج و روابط نامشروع همجنس بازها در دنیا  باید عادی جلوه کنه و فرضا اگر اعتراضی در محافل به این امر کنیم ، مورد شماتت قرار گرفته و فناتیک و امُل  خطاب می شیم؛ اما چنین اعمال غیر انسانی ای ، باچنین وسعتی مو رو به تن آدمی سیخ می کنه و سکوت بشریت و مبارزی چون شما رو باید نظاره گر باشیم!؟ خانم سوچی، نکند که خود شما هم از طرفداران چنان وحشیان  و ددمنشانی هستین که اگر هستین وای به حال همه آنها که رهبران ترویج آزادی بیانند!وای به حال همه آنان که مدعیان حقوق بشر وآزادی دین و مذهب و ...اند!

راستی خانم سوچی!من خلاصه کتاب  شما"صدای امید" رو خوندم!می دونم هم که دوست دارین رییس جمهور آینده برمه بشین. خانوم سوچی،گاهی با خودم فکر می کنم که هیچوقت برای هیچ چیز مبارزه نکنم،بهتره! امثال شماهارو که می بینم ،غم همه وجودم رو فرا می گیره و می فهمم گاهی مبارزه کردن برای یه هدف ، ممکنه باعث ریخته شدن خون یه عده بیگناه،چه می دونم، یا باعث ضایع شدن حق عده ای دیگه ای بشه! از کجا معلوم که من به اصطلاح مبارز ، دارم طلب حقی رو می کنم! از کجا معلوم که این حقی که من طالبشم، ناحقی رو سرکار نیاره و حقوقی رو پایمال نکنه!هنوزم دارین مبارزه می کنین؟ واسه کی؟واسه چی؟ عکس روی کتابتون، تصویر عالیجنابان سرخ پوش،بوداییان ضد بشریت  و نسل کش،بود...!

امروز که به نماز ایستادم، برای اولین بار در عمرم خدایم رو شکر کردم که به جرم ایستادن در برابر خالقم، فرزندم رو در برابرچشمهایم نمی سوزانند،شکر کردم به خاطر اینکه به جرم ستایش کردن خدایم، شکنجه ام نمی کنند و همان کاری که ابوسفیان و ابوجهل  با نو مسلمانان کردند،با چو منی  نمی کنند!امروز که با خیال راحت وضو گرفتم و شکر نعمات بی حد و حصر آفریدگارم را گفتم، با خودم عهد کردم که برای شما بنویسم و  طلب خون هم کیشانم را بکنم...نه از شما که از آنها که  علی الخصوص حامیان شما هستند! آنها که نقاب میش به چهره دارند و گرگانی پست و زبون  در باطن خویشند! آنها که افکار پاک نسلهای فردا را نشانه رفته اند...آنها که صبر خدا را به سخره گرفته اند...آنها که  ...!

 

 

 

مهجور(فاسل.ش)  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد