_به کجا می بَرَدَم آب روان؟
_به همان جا شاید،
که دلم از سر اجبار
به میقات برفت!
به همان جا که شنید ،
سر یار است به مسلخ
چو مسیح!
به همان جا که به ره دید
فتاده ست دلی
بی سر و پا...!
به همان جا بَرَدَت آب روان
که تو افتاده به درگاه نیاز...
ناز معشوق خَری...!
فاسل.ش