چشم براه!

مستم ازین جام خطرناک عشق 

 

سوخته ام در طلب خاک عشق 

 

داغ دلم را نکند فهم کس 

 

درد من این است و نگویم به کس 

  

سر به ثریا زده فریاد دل 

 

هیچ نبینی نفسی پاکدل 

 

مست به فتوای دلش عاقل است 

 

هر که نداست بدان جاهل است 

 

جمله درین حلقه به گل گشته ایم 

 

کاش ببینی که چه سرگشته ایم 

 

در ره تو خواب و خوراکم بشد 

 

دل که زکف٬طاقت جانم بشد 

 

اشک دمادم که خروشی کند 

 

آب رخم ٬برکه فروشی کند 

 

دیده به دیدار تو امید بست 

 

پنجره اش رو به همه دیده بست 

 

ساغر دل خشک شده ست از عطش 

 

بر در میخانه اش افتاده تش 

 

مردم شهر از نفس افتاده اند 

 

لیک به فرمان تو آماده اند 

 

کاش ببینی که اگر مرده ایم! 

 

خسته زدیدار تو پژمرده ایم 

 

کاش نشانی ز رُخت بودمان 

 

اینهمه دوری زتو فرسودمان 

 

باز گذشت چله ی مولا حسین(ع) 

 

دیده به در خشک شده یاحسین(ع)! 

 

ظلمت غم مُهر شده ست بر دهان 

 

ظالم و مظلوم ببستند دهان! 

 

خنده ی این با غم آن توام است 

 

کافر و مسلم همه جا باهم است 

 

شیعه دگر رنگ ندارد حسین(ع) 

 

مُهر ولایت شده جعلی حسین(ع) 

 

هر که دم از پور علی(ع) می زند 

 

پشت نقاب تیغ به فرقش زند 

 

به که نیاید٬ خطر اینجاست بیش! 

 

آدم و شیطان ٬همه در دست  نیش!! 

 

 

فاسل.ش٬

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد