عادت کردن

عادت کنیم که عادت نکنیم یا عادت نکنیم که عادت بکنیم؟

 

مامانم میگه عادت کردی  هی بشینی پشت اون وامونده!منظورش  

 

 

 

از    وامونده ،رایانه س!

 

 

بابام میگه هنوز عادت نکردی میای تو در بزنی؟

 

 

اگه یه روز بجای یه بار، دوبار  به نامزدم بگم دوستت دارم،مادرم  

 

 

میگه بد عادتت کرده ها!

 

به دیدن دوستای قدیمیم که هر ماه تو کافه تریای سرکوچه رضا
 

 

اینا  

 

 

دور هم جمع می شیم، عادت کردم.

 

رفیقای دانشگاهی جدیدم بهم میگن :هی دست نزن به سیخ سیخی  

 

 

 

های موهات؛بالاخره بهشون عادت می کنی!

 

ننه جونم می گه: مادر!اینقده از این هله هوله ها نخور،عادت
 

 

 

می  کنی ،برات خوب نیست ها!

 

استاد موسیقیم میگه عادت کن همیشه ریتم رو با پات بزنی.

 

نامزدم میگه دیگه نبینم از این نوشابه ها بخوری؟می خوای
 

 

عادت  کنی!

 

 

بابام می گه :پسرم همیشه عادت کن دست پر بیای خونه!مرد یعنی
 

 

 

 

این!

 

راننده تاکسی میگه:این چراغه عادت داره هر وقت منو می بینه
 

 

 

خجالت بکشه و قرمز شه!

 

 

نمی دونم چی بگم؛بابابزرگم هر وقت صدای اذان رو می شنوه
 

 

 

 

عادت داره صلوات می فرسته و بلافاصله پا میشه وضو می گیره  

 

 

و ...عادت داره سر وقت نمازش رو بخونه.

شفق- فاسُل

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد